بسم الله مهربون از کارای مورد علاقهام؟ درس خوندن توی کافهای که دوسش دارم نشستم پشت میز و صندلی همیشگی و از شیشهی بزرگش پارکی رو که عصرها برای دوییدن میام نگاه میکنم دفتر و کتابم رو جلوم باز کردم و میخوام درس بخونم خوبیش اینه من رو میشناسن با اینکه کافهی شلوغیه میتونم تا هرچقدر دلم میخواد اینجا بشینم تازه پسر کافهچی هم اومده میگه امتحان داری؟ الان صدای موزیک رو کم میکنیم میخواستم بگم بابا کسی که وسط اورژانس درس میخونه قطعا اینجا براش سکوت مطلق محسوب میشه واقعا این یه نقطه از دنیا، نقطهی امن و دوست داشتنی منه و امیدوارم امتحان یکشنبه بخیر بگذره
اشتراک گذاری در تلگرام
بسم الله مهربون صبحانه برام نیمرو درست کردن، افتادم یاد صبح کنکور یادمه اون روز هم نیمرو خوردم با خرما خوش و خرم و بیخیال و فارغ از همه چی با نییییش گشاد رفتم سر جلسه الان امل یه استرس زشتی دارم که نمیدونم چرا پیر شدم فکر کنم شایدم به خاطر حرف های بچه هاست نباید از دیروز گروه ها رو میخوندم هرچقدر هم دارم به خودم دلداری میدم که دختر، آروم باش، تو یه ماه دیگه درست تموم میشه و قراره به تنهایی طبابت کنی فایده نداره تسلیم شدم و یه پرانول ۲۰ خوردم همین دیگه کم کم آماده بشم برم امروزم مثل خیلی از روزهای دیگه که خاطرهشون رو اینجا ثبت کردم تموم میشه و میگذره، فقط امیدوارم نتیجهاش خوب باشه اگه دوست داشتید ممنون میشم برای من دعا کنید
اشتراک گذاری در تلگرام
بسم الله مهربون امروز آخرین روز دانشجوییم بود و این راه طولانی 75 ساله بالاخره تموم شد بهترین سال های عمر و جوونیم رو با درس، امتحان، شبنخوابی، کشیک، استرس مورنینگ، استرس راند و اذیت های آموزش و رزیدنت ها گذروندم توی این راه خیلی بزرگ شدم خیلی خیلی بزرگ شدم خیلی تجربه ها کسب کردم خیلی درس ها گرفتم و شاید مهمترین و بزرگترینشون این بود که همیشه توی هر حال و موقعیت و شرایطی که هستم قدرش رو بدونم و لذت ببرم، نعمت های زندگی خیلی آسیب پذیر و ناپایدارن نعمتی که الان دارم رو ممکنه نیم ساعت دیگه نداشته باشم از جمله سلامتی و حتی جونم رو که خیلی برام عادی هستن خیلی برام پیش اومده که مریض جلوی چشمم مرده و هیچ کاری از هیچکس برنیومده یاد گرفتم جاری باشم و واقعا زندگی کنم هیچ وقت این راه آرزوی من نبود، رویای من نبود، هدف من نبود واقعا به اجبار پزشک شدم حتی بعدش کلی جنگیدم که انصراف بدم و راهم رو عوض کنم اما نشد نتونستم زورم کم بود انگار که واقعا تقدیر اینجوری رقم خورده بود الان
اشتراک گذاری در تلگرام